• 1404/05/23 - 17:02
  • - تعداد بازدید: 132
  • - تعداد بازدیدکننده: 112
  • زمان مطالعه : 5 دقیقه
در میانه‌ی عطش و عشق؛

عملیات نجات‌بخشی دانشگاه علوم پزشکی اهواز در روزی که کربلا نزدیک بود

به گزارش وب‌دا خوزستان، با آغاز عملیات سلامت اربعین، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز با تمام ظرفیت و امکانات درمانی، بهداشتی و فوریت‌های پزشکی در طریق‌الحسین(ع) و پایانه مرزی چذابه به میدان خدمت آمد.

 

این روایت یک روز از عملیات نجات‌بخشی دانشگاه در مسیر عشق است.

 

[صحنه اول – آغاز روایت]

 

خورشید هنوز از پشت افق کامل بالا نیامده بود که گرما همچون موجی آتشین، از خاک بلند می‌شد و به صورت‌ها سیلی می‌زد. جمع‌های زائران، بیشتر از آن بود که به ذهن برسد. هر چشمی برق اشتیاق داشت و هر قدمی، با وجود سستی از گرما، به امید رسیدن به کربلا برداشته می‌شد.

 

صدای زمزمه‌ی دعای پیرمردی که عصایش را محکم گرفته بود، با گریه‌ی نوزادی در آغوش مادر در هم می‌آمیخت. یک نوجوان، بطری نیمه خالی آب را مدام به لب می‌گرفت، شاید با خیال جرعه‌ای خنک، عطش گلویش را آرام کند. اما این گرما، مهربانی نمی‌دانست.

 

صدای زمزمه‌ی دعای زائران، در هم آمیخته با بوی خاک گرم، به گوش می‌رسید. هزاران دل شتابان، با چشمانی که برق شوق زیارت را در خود داشتند، صف کشیده بودند تا از این گذرگاه به سوی کربلا بروند. اما گرمای تابستان جنوب، بی‌رحم‌تر از همیشه، نفس‌ها را تنگ و قدم‌ها را سنگین کرده بود.

 

در همان ساعات اولیه، نخستین موارد گرمازدگی یکی پس از دیگری پدیدار شد. در میان جمعیت، پیرمردی با عرقی که بر پیشانی‌اش می‌درخشید و نوزادی که در آغوش مادر بی‌حال افتاده بود، به چشم می‌خورد. صدای ناله‌های آرام با نوای «یا حسین» گره خورده بود؛ و اینجا بود که عشق، در برابر گرما، به یاری نیاز داشت.

 

اینجا دیگر فقط بحث درمان نبود؛ حیثیت و آبروی ما در برابر حضرت ادب، آقا امام حسین (ع) وسط بود. همه دانستند که باید به میدان رفت.

 

[صحنه دوم – وضعیت اضطراری و ورود تیم دانشگاه]

 

هر لحظه که به پادگان نزدیک‌تر می‌شویم، تصویر روشن‌تری از یک شرایط پیچیده را پیش‌ رو می‌بینیم؛ ازدحام پی در پی زائران در گرمای جان‌سوز، صف‌های طولانی و بی‌تابی را رقم زده بود. مردم با بطری‌های نیمه‌خالی آب، در سایه‌ی اندک دیوارها و زیر درختانی کم‌رمق پناه گرفته بودند. این، فقط یک ازدحام نبود؛ یک وضعیت اضطراری بود.

 

با ورود رئیس دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، دکتر حاتم بوستانی، همراه با معاونان، مدیران و نیروهای اورژانس، صحنه تغییر کرد. چهره‌های مصمم، دستورات فوری و حرکت آمبولانس‌ها، ریتم جدیدی به این فضای ملتهب داد.

 

چهار اتوبوس‌آمبولانس و ۱۰ دستگاه آمبولانس یکی پس از دیگری در محوطه مستقر شدند. تیم‌های پزشکی، همان‌جا در میان جمعیت، مشغول درمان بیماران گرمازده شدند. نگاه پرستاری که سرم را به دست زائر جوان می‌بست، با مهربانی و سرعت، معنای واقعی «خدمت» را تصویر می‌کرد.

 

در این عملیات، همه یک صدا بودند. پزشکان بهداری رزمی سپاه با تجهیزات سیار خود، کنار تیم دانشگاه ایستادند. ورودی پادگان یک فرد با یونیفرم نظامی بلندگو را به دست می‌گیرد و با لحنی آرامش‌بخش و شمرده با جمعیت صحبت می‌کند و راهنمایی‌شان می‌کند.

 

اینجا، دیگر مرز وظیفه و خدمت، رنگ می‌بازد؛ همه فقط یک هدف داشتند: حفظ جان زائران حسین (ع).

 

صدای آژیر آمبولانس‌ها شنیده می‌شد. گرد و خاکی که از جاده بلند شده بود، آمدن نیروی نجات را خبر می‌داد. اتوبوس‌آمبولانس‌ها و آمبولانس‌های مجهز دانشگاه، در کنار درمانگاه و نقاط مختلف محوطه پادگان صف کشیدند. نیروهای اورژانس با کیت‌های اورژانسی در دست، با سرعت میان جمعیت دویدند؛ یک نفر سرم را بالا گرفته بود، دیگری علائم بیمار را چک می‌کرد و یک نفر با صدای بلند می‌گفت: «برانکارد بیارید، سریع‌تر».

 

همکاری تیم‌های درمانی دانشگاه، پزشکان بهداری رزمی سپاه و سایر ارگان‌ها، از ساعات نخست بحران، تصویری کم‌نظیر از هم‌افزایی و همت انسانی را رقم زد.

 

[صحنه سوم – نبض عملیات]

 

درمانگاه، به قلب تپنده‌ی عملیات تبدیل شد. پرستار درمانگاه با پیشانی عرق‌کرده، فشار خون مردی را که روی تخت افتاده بود می‌گرفت. پزشک جوانی، با تندی نفس و دست‌های لرزان از خستگی، سعی می‌کرد کانولای وریدی را در دست بیمار بی‌حال جا بزند. پرستار جوان دیگری آنژیوکت را از دست نوزاد به آرامی بیرون می‌کشد و سریع سراغ بیمار کناری می‌رود که خانمی جوان با علائم گرمازدگی است. نوزاد در آغوش مادر گریه سر می‌دهد، گویی جدایی از دستان آرامش‌بخش پرستار را احساس کرده است.

 

بچه‌های اورژانس ۱۱۵، با هماهنگی کامل، بیماران بدحال را یکی یکی به آمبولانس‌ها منتقل می‌کردند. راننده‌ها در هوای داغ، بی‌وقفه بین پادگان ثامن و بیمارستان‌های حمیدیه و اهواز در رفت و آمد بودند.

 

در گوشه‌ای، معاون درمان دانشگاه با صدای بلند به بی‌سیم می‌گوید: «تیم بعدی پزشکان از اهواز حرکت کنه، اکسیژن سیلندرها رو چک کنید، هیچ‌کس نباید منتظر بمونه!»

 

[صحنه پایانی – تداوم صحنه عشق و وظیفه]

 

در پایان روز، خورشید در حال غروب بود و سایه‌ها روی زمین کشیده‌تر می‌شد. زائرانی که حالا نفس تازه کرده بودند، دوباره قدم در مسیر عشق گذاشتند، آن‌ها رفتند تا به کربلا برسند اما این بار نه با ضعف و بی‌حالی، بلکه با قوت قلبی که از دستان پزشکان، پرستاران و نیروهای اورژانس گرفته بودند و خاطره دستانی که در سخت‌ترین لحظات، آب، دارو و امید را به آن‌ها رساندند، در دلشان ماندگار شد.

 

دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، در این روزهای داغ، بار دیگر تعهد را در صحنه خدمت و وظیفه به تصویر کشید و نشان داد «تعهد» یعنی جان گذاشتن پای خدمت، حتی اگر عرق از پیشانی چون باران جاری شود.

  • گروه خبری : گروه های مطالب,دانشجویان
  • کد خبر : 6976
کلمات کلیدی
کاوه انصاری
خبرنگار

کاوه انصاری

نظرات

0 نظر برای این مطلب وجود دارد

نظر دهید

پکس مرکزی

پکس مرکزی

نوپا (نظام نوین اطلاعات پژوهش‌های ایران)

ستاد اطلاع رسانی بحران در وبدا

ستاد اطلاع رسانی بحران در وبدا

اورژانس 115

اورژانس 115

سامانه نوبت‌دهی

آیین‌نامه و بخشنامه‌ها

نشریات علمی

پیشخوان مجوزهای کشور

سامانه رسیدگی به شکایات

سامانه پیگیری مکاتبات

خدمات شناسه‌دار

سالنامه آماری

دانش آموختگان

همه برای ایران جوان

همه برای ایران جوان

نمایشگاه مرکز رشد دارویی، سلامت